مبارزه علیه كارخانجات تولید مقالات جعلی و علم ساختگی-۹،
تقلب های علمی ریشه ی آموزش عالی ایران را مثل موریانه جویده است
عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی اظهار داشت: وقتی که سرنوشت اعضای هیئت علمی دانشگاه، دانشجویان دکتری، پژوهانه ها و بودجه های اختصاص یافته به کسانی که علاقمند کار علمی هستند، به کمّیتِ چیزی به نام «مقاله» گره میخورد که مشخص نیست کارآمدی آن چیست و چه اتفاقی با آن میافتد؛ طبیعی است که زمینه برای «فساد علمی» فراهم می شود. فساد تنها اختلاس های چند هزار میلیاردی نیست. تقلب های علمی، ریشه ی آموزش عالی ایران را مانند موریانه جویده اند و هنوز هم متاسفانه به فکر تجدیدنظر در نگاه و طرز رفتارمان نسبت به پدیده پژوهش و مقاله و ارتقا و نظایر آن نیستیم.
دکتر زهرا گویا در گفت و گو با ایسنا، با اشاره به گزارش اخیر نیچر درباره تقلب سازمان یافته و تولید مقالات در کشورهایی همچون چین، ایران و روسیه اظهار داشت: به نظر من مطرح کردن بحث مُغرضانه بودن گزارش نیچر، به بیراهه رفتن و گول زدن خودمان است. می دانیم تقلب در ایران در سطح وسیعی در حال انجام می باشد. بخشنامه های پی در پی وزارت علوم و تشکیل کمیته های گوناگون از طرف دانشگاه ها برای پیگیری تقلب ها، نشان از درد بزرگی دارد که اگر نخواهیم آنرا ببینیم و بگوییم دیگران غرض ورزی می کنند، بیش از همه به خودمان ضربه می زنیم.
وی افزود: تقریباً تمام مصاحبه هایی را که ایسنا پیرامون این مساله انجام داده، مطالعه کرده ام. نکته ای که توجهم را بسیار جلب کرد، تفاوت موضع افراد حقیقی- یعنی هیئت علمی های بدون پست و مقام دانشگاه ها- و افراد حقوقی- یعنی هیئت علمی های صاحب پست و مقام در دانشگاه ها و وزارت علوم، تحقیقات و فناوری (عتف) بود. کسانی که مسئولیت داشتند و بعنوان افراد حقوقی صحبت کرده بودند، به مسئله، طور دیگری پرداخته بودند که به نظرم این موضوع، جای تأمل جدی دارد. برای اینکه همه این افراد، به علت استادِ دانشگاه بودنشان مسئولیت های مختلف را در دانشگاه و وزارت عتف پذیرفته اند و خدا را شکر، وزارت عتف و به تبع آن دانشگاه ها، جزو استثنا نهادهایی است که تمام مسئولانش، از درون همین مجموعه هستند. به این معنا که همه بعنوان عضو هیئت علمی وارد حرفه بی بدیل معلمیِ دانشگاه شده اند و بعد مسئولیت های دانشگاه ها و وزارت عتف را تقبل کرده اند. نمیدانم چرا بعضی مسئولان محترم آموزش عالی باور ندارند که به جهت بخشنامه های خودِ آموزش عالی و خیلی از قوانین آموزشی و پژوهشیِ غیرقابل دفاع آن، تخلف های علمی در ایران بالا رفته و زشتی آن انگار کم رنگ شده است؟!
این استاد ریاضیات اضافه کرد: چرا این بزرگواران که باز تاکید دارم که در هر صورت، شأن معملیشان باید برتر از موقعیت اداری و مدیریتی و موقت آنان باشد، تصور می کنند اگر نهادهای نظارتی مبتنی بر کنترل کمّی و سختگیرانه ی آموزش و پژوهش راه اندازی کنند، جلوی فساد گرفته می شود؟ مگر از بامداد تا شب و در مدرسه و دانشگاه و رسانه ها، راجع به سجایای اخلاقی و مذمت بی اخلاقی حرف زده نمی شود؟ چرا نتیجه ی مطلوب حاصل نشده است؟ آیا هنوز زمان آن فرا نرسیده که عملکرد خودمان را منصفانه نقد کنیم؟! «خوب» و «بد»، مصداق عملی لازم دارد. تجربه بشری نشان داده که مفاهیم اخلاقی، تا در رگ و ریشه جامعه ریشه ندوانند و زمینه برای کارهای نادرست فراهم نباشد، دائم راجع به مزایای درستی و زشتیِ نادرستی حرف زدن و نوشتن، تأثیر قابل توجهی ندارد. به ویژه در ارتباط با مسائل پژوهشی، ترساندن دیگران از داغ و درفشِ مقررات، نتیجه بخش نبوده و نخواهد بود. برای اینکه پژوهش بمنظور کشف و خلق و تولید ایده و بعد محصول است. نمی توان انتظار داشت که خلق یک اثر، برمبنای چک لیستهای کمّی امکانپذیر باشد. این نوع به اصطلاح «تولید علم» کردن ها، چیزی در ردیف تابلوهای سفارشی برای دیوارنوشته های شهری با بودجه محدود، سرودن شعر در ازای پاداش مادی، ساختن فیلم های مناسبتی و نظایر آنست که مصرف فوری دارند و در حافظه علمی و فرهنگی جامعه باقی نمی مانند. در صورتیکه فرض بر این است که دانشگاه، محل پرورش فرهیختگان باشد و دائم زایش داشته باشد که چنین نیست و این مسئله، جای تعجب و تأسف دارد.
دکتر گویا با طرح این پرسش «دانشگاه هایی که زمانی نوابغ و بزرگان این مملکت را پرورش داده، چه بر سرشان آمده که نیازمند انواع کمیته های اخلاقی برای انجام وظیفه اصلی استادانش شده است؟» اضافه کرد: چرا در چنین باتلاقی غلطیده ایم؟ و چرا هر چه تعداد کمیته های نظارتی و منشورهای اخلاقی بیشتر شده، میزان تخلفات هم بالاتر رفته و تقلب های علمی شدت گرفته است؟ این پدیده را که دیگر نمی توان به غیر از خود نسبت داد؟ این بادی است که نهاد آموزش عالی در ایران کاشته و الان دارد طوفان درو میکند. اصلاح این امر، با سنگین تر کردن مجازات میسر نیست. این موضوع، نیازمند یک کار پژوهشیِ اصیل و چندین لایه و در چندین سطح است تا ریشه های آن از ابعاد مختلف، شناسایی شود.
تقلب های علمی، ریشه ی آموزش عالی ایران را مانند موریانه جویده است
عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی تصریح کرد: وقتی که سرنوشت اعضای هیئت علمی دانشگاه، دانشجویان دکتری، پژوهانه ها و بودجه های اختصاص یافته به کسانی که علاقمند کار علمی هستند، به کمّیت چیزی به نام «مقاله» گره می خورد که مشخص نیست کارآمدی آن چیست و چه اتفاقی با آن میافتد! طبیعی است که زمینه برای «فساد علمی» فراهم می شود. فساد تنها اختلاس های چند هزار میلیاردی نیست. تقلب های علمی، ریشه ی آموزش عالی ایران را مانند موریانه جویده است و متاسفانه هنوز هم به فکر تجدید نظر در نگاه و طرز رفتارمان نسبت به پدیده پژوهش و مقاله و ارتقا و نظایر آن نیستیم. مقاله از دل یک کار اصیل شکل می گیرد و کارخانه نیست که تولید انبوه داشته باشد و شرایط و دقت و اصالت زیادی را می طلبد. با تأسف باید بگویم که در ایران و دنیا، مقاله نردبان ترقی شده است و این شأنیت، سطح پژوهش و مقاله را نازل کرده است. برای اینکه ضرورت «سرعت» چاپ مقاله، عشق و اصالت و دقت را کاهش میدهد. چگونه است که در ایران، شاهد می باشیم که بالاتر بودن مقام حقوقی فرد، با افزایش به اصطلاح تولیدهای علمی، رابطه مثبت و همبستگی معنادار دارد! جل الخالق! استاد دانشگاهی که دارای پست هایی مانند نمایندگی مجلس، معاون وزیر یا وزیر، رئیس دانشگاه و نظایر آن می شود، معمولاً صفر ساعت موظفی دارد. حتی در سطوح بسیار پایینتر مدیریتی نیز کسر ساعت موظفی مدیران، چشم گیر است. علت این تصمیم این بوده که آن استاد دانشگاه، از فکر و دانش و خلاقیت استادی اش، برای مدیریت استفاده نماید و تمام وقتش را به حوزه مدیریتی خود اختصاص دهد. در صورتیکه به استناد آمار موجود در آموزش عالی، میدانیم که چُنین نیست. استادانِ صاحب پست، برای تدریس، حق التدریس دریافت می کنند و دانشجوی ارشد و دکتری را علاوه بر ساعت های موظفی خود دارند. آیا همین مورد، نقض قَرض یا «اوکسی مورون» نیست که در آئین نامه ارتقا، پست سهمی در ارتقای علمی یک دانشگاهی دارد و او به علت ارتقای مدیریتی، به استادی نزدیک و نزدیکتر می شود؟! توجه به این چرخه، لازم است.
این استاد آموزش ریاضی با طرح این پرسش که «مگر می شود استاد دانشگاه و نماینده مجلس باشی و چدین دانشجوی دکتری داشته باشی و پی درپی مقاله تولید کنی؟» بیان کرد: چرا مقاله، نقش «اوراق بهادار» را در روزمرگیِ دانشگاهیان بازی می کند و برای هر تحرکِ به اصطلاح پژوهشیِ عضو هیئت علمی، یک پاداش مادی به وجود آمده است؟ تولید «۶۰ هزار مقاله»، موجب چه تحولاتی برای حل مسایل بومی و جهانی شده است؟ دانشگاه های ما در حل مسائل اجتماعی، چقدر محوریت و نقش برجسته دارند؟ برای نمونه چند وقت پیش، "ایرانداک" لیستی از پژوهش های انجام شده درباره ی کرونا، منتشر نمود. علاوه بر این، گزارش های دیگری در این مورد انتشار یافته است. خوب است که یک «علم سنج» و متخصص در ارزیابی و اعلام کفایت دستاوردهای پژوهشی، این مقاله ها و گزارش های پژوهشی را با دقت بخواند و به اطلاع مشتاقان علم برساند که به غیر از پژوهش هایی که بر حسب ضرورت های پزشکی و بهداشت عمومی، سفارش داده شده اند و نتایج آنها در سرنوشت مردم و کیفیت تصمیمگیری ها تأثیر داشته، سایر پژوهش ها، چه گرهگشایی هایی با یافته هایشان کرده اند؟ اگر پیشوند یا پسوند کرونا برداشته می شد و مصیبت دیگری جایگزین میشد، چه تأثیری بر روش و منطق انجام آن پژوهش ها ایجاد میکرد؟
وی اضافه کرد: انجام فراتحلیلی از پژوهش های انجام شده طی دوران همه گیری کووید-۱۹، قدمی مهم در شناسایی و تشخیص چابکیِ پژوهشگران حوزه های مختلف با مسایل آنی و بحرانی جامعه است. الان بیش از ۱۵ ماه است که درگیر یک مصیبت جهانی هستیم و موضوع همه گیری عجیبی که جهان را زمین گیر کرده، از جهات مختلف نیازمند پژوهش های جدی است. عوارض این همه گیری و نوع و ابعاد و خصیصه های آن، حتی فلسفه زیستی بشر را زیر و رو کرده و خواهدنمود. در این بحبوحه، دستاوردمان ابتدا برای جامعه خودمان و بعد جامعه جهانی، چه بوده است؟ این نوع پژوهش ها، زمان بر است و به ویژه در حوزه های اندیشه ورزی چون فلسفه، میوه های است که دیر ثَمر می دهد و به زمانبندی ارتقا و فارغ التحصیلی نمیرسد! چه باید کرد؟ راه میانبُر، لختی و تکرار و سراغ موضوع های سوخته یا بیات است. پژوهش های سَرسَری، مثل میوه های گلخانه ای هستند که زود به عمل می آیند، ولی طعم و مزه آنها با محصولاتی که با رشد طبیعی عمل آمده اند، خیلی متفاوت می باشد.
آینه چون نقش تو بنمود راست، خود شکن آینه شکستن خطاست...
دکتر گویا با بیان اینکه «ما مدیران ارشدی داریم که تعداد مقالاتشان در حوزه های غیرقابل تصوری مانند ریاضی، ۶۰۰ تا۷۰۰ عدد است» اظهار داشت: به نظر من مسئله فساد و تقلب و در محتاطانه ترین شکلش، تولید انبوه مقاله های خنثی، به علت ماهیت شبکه های اجتماعی، پرسروصدا شده است. قبلاً اگر کسی مقاله اش را به چندین نشریه هم ارائه می داد، یا کسی متوجه نمی شد و یا تا زمانی که کسی می فهمید، صاحب مقاله امتیازش را گرفته بود و دیگر آشکارشدن ماجرا، برایش چندان اهمیتی نداشت! اما هم اکنون و به مدد اینترنت، کافی است اسم نویسنده را جستجو کنید تا با جزییات کارهای علمی وی آشنا شوید. به عبارت دیگر، اینترنت آینه ی شفافی برای خیلی از فعالیت ها شده است و شاید یکی از دلایلی که بعضی ها هنوز آنرا دوست ندارند، وحشت از دیدن خود در آن آینه است! «آینه چون نقش تو بنمود راست، خود شکن! آیینه شکستن خطاست...!»
این استاد دانشگاه افزود: در گذشته، زندگی دانشگاهیان چنین به «تولیدات» گره نخورده بود. مرجعیت استادی که در تاریخ به نام «استاد» از او یاد می شود، به تعداد مقاله نبوده و نیست، بلکه به میزان اثری است که آن فرد در جامعه علمی خود گذاشته و به کیفیت شاگردانی است که پرورش داده است تا بتوانند مشعل دار علم در حوزه خود شوند و مرزهای آن حوزه را جلو ببرند. ما دانشجویانی داریم که تنها در دوره دکتری، نزدیک به یک دهه از عمرشان تباه شده و زندگیشان برای تولید مقاله، توسط دانشگاه ها گروگان گرفته شده است. امثال این دانشجوها چه باید بکنند؟ چرا کاری کرده ایم که در آن، گاهی از دانشجو، بعنوان کارگر ارزان پژوهشی و افزایش آمار تعداد مقاله استفاده می شود؟ کجای این کار، شبیه به علم است؟ اینجاست که واژه «اُکسی موران» به ذهن میآید! تناقض در هدف و روش، ضدیت توسعه با تولید سر پایی علم، جایگزینی پژوهش با سِری دوزی های کارخانه ای و ده ها دوگانه ی دیگر. آن وقت در این بحبوحه ی بحران بی اخلاقی علمی در دانشگاه ها، دائم در حال رتبه بندیشان برمبنای همان تولیدات و انتشار آنها هستیم که چه بشود؟ ای کاش یک دفعه هم به رتبه بندی فساد گسترده پژوهشی در عرصه آموزش عالی و ریشه یابی علت های آن بپردازیم.
وی با اشاره به تبلیغات گسترده درباب مقاله نویسی اظهار داشت: تبلیغ مقاله نویسی و پروپوزال نویسی در همه جای شهر و حتی دانشگاه ها دیده می شود. آن هم خیل انبوه مقاله هایی که اغلب، خواننده ای جز نویسندگانش ندارند و بیشترین کارکردشان، ارسال نسخه ای برای طی مراحل اداریِ ارتقا، فارغ التحصیلی، تسویه طرح پژوهشی و نظایر آن و بمنظور عبور از موانع می باشد. هنگامی که مقاله ای با چنین کیفیتی تولید میشود و بطور تصادفی یا تعمدی، نویسنده آن گرفتار توهم میشود که شهر شلوغ است و هر کس به کاری مشغول و با قیاس به نفس و بی حواس انگاشتن همه، مقاله اش را به نشریه ی معروفی از نظر اصالت علمی- پژوهشی ارسال می کند، آن وقت است که تشت رسوایی اش به زمین می افتد و انواع توجیه ها برای طبیعی جلوه دادن ماجرا، ارائه می شود.
علم با سرکوب توسعه نمی یابد
این عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی در پاسخ به سؤالی درباره گفته ی مدافعان اجبار به مقاله نویسی برای مطرح شدن در سطح جهانی از لحاظ رتبه علمی اظهار داشت: این توجیه موجب می شود افراد را به سمت فساد هول بدهیم. همانگونه که هنر سفارشی، بیشتر یک کار است و الزاماً ارزش هنری ندارد، علم و معرفت سفارشی نیز اصالتاً، ارزشی ندارد. من نمی دانم تا کی باید شاهد نابود شدن نسل جوان دانشگاهی به علت تولید نکردن مقاله در زمان مشخص، باشیم؟ این خسارت جبران ناپذیر است. چه کسی می خواهد جوابگوی خسارت جنگی باشد که جوانان دانشجوی تحصیلات تکمیلی و اعضای هیئت علمی جوان درگیرش شده اند؟ جنگی که با قوانین عجولانه شدت گرفته است. این اجبار به مقاله نویسی، روزبه روز دانشگاه های ما را تنبل تر، لخت تر و بی مسئولیت تر می کند، برای اینکه مدام منتظریم جایی بیاید و با وضع مقررات، به جایمان تصمیم علمی بگیرد و ما را از زحمت وقت گذاشتن و قضاوت کردن برمبنای شواهد مُتقن و تصمیم گیری، برهاند! البته این تاکید لازم است که استاد دانشگاه، علاقه مند به انتشار آثارش برای توسعه شاخه علمی خود و پرورش نسل های بعدی است و منصفانه نیست که برخی از سیاستگذاران آموزش عالی و دارندگان تعداد بالای مقاله، همکاران منتقد خودرا تخطئه کنند و آنها را متهم به ناتوانی در تولید مقاله نمایند. این کار از نظر من که عاشق نوشتن هستم و از لحظه لحظه نوشتنم لذت میبرم، منصفانه نیست و حکم همان داغ و درفش را برای سرکوب منتقدان دارد. این همکاران توجه داشته باشند که با سرکوب، علم توسعه نمییابد. به قول مولانا، «آب کم جو، تشنگی آور به دست!»، ولی زهی خیال باطل که با آیین نامه و مقررات و منشور و کمیته، بتوانیم «تشنگی» ایجاد نماییم.
این استاد دانشگاه افزود: من بعنوان یک دانشگاهی و پس از ۲۸ سال تدریس، تقریباً این افول منظم را سال به سال دیده ام و شاهد هستم که هرچه شیب این حرکت تندتر شده، دانشگاه ها بیشتر مُستعد تبدیل شدن به بنگاه های اقتصادی شده اند که از بد حادثه، زیانده هم هستند و همیشه محتاج کمک بیرون از دانشگاه برای گذران امور خود هستند. مسئولان وزارت علوم از صدر تا ذیل، دانشگاهی هستند و قوانین و مقررات توسط اعضای همین خانواده وضع شده اند. آن وقت اگر نقدی بر آنها بشود، به تکرار شنیده می شود که «چه کنیم؟ قوانین اجازه نمی دهند» و این شانه خالی کردن ها، اعجاب آور است! من به ندرت به یاد دارم که به مدیری در دانشگاه یا وزارت خانه تبریک گفته باشم و در جواب نشنیده باشم که «مجبور شدم، وگر نه کار علمی خودم را به این پست، ترجیح میدهم»! جامعه ما از این همه تعارف و تکلف بی مبنا، خسته شده است. اتفاقاً برعکس، انتظار این است که افراد با خوشی بگویند که چقدر از مسئولیتی که پذیرفته اند، خوشحال هستند و برایش طرح و برنامه مدت دار بدهند تا در آخر دوره خود، بگویند چه کردند، چه موانعی را از سر راه برداشتند، چه مشکلاتی را نتوانستند حل کنند و دلیلهای آن چه بوده است. بعد هم برگردند و به وظایف استادیشان برسند. نه این که آن چُنان به «مدیر» شدن عادت کنند که تا آخر عمر دانشگاهی، از پستی به پست دیگر کوچ کنند و البته «تولید علم» را هم در صدر اولویت های خود قرار دهند! نمی گردد یک دانشگاهی ادعا کند که مجبور به اجرای قوانینی است که خودش یا اعضای دیگری از خانواده اش وضع کرده اند؟ دانشگاه محل مشورت و تبادل نظر و اندیشه ورزی است. شوراهای گوناگون در دانشگاه ها، به این سبب تشکیل شده اند تا تصمیم گیری ها، برآیند نظرات همه استادان باشد. متأسفانه، نگاه تمرکزگرا و از بالا به پایین، سبب شده که خیلی از بخش های انتخابی دانشگاه ها، تبدیل به بخش های انتصابی شوند و این امر، مستعد فساد است. آن وقت برای جلوگیری از فساد، مرتب ظرفیت های جدید نظارتی و مدیریتی ایجاد می شود و فاکتورهای کمّی برای کنترل، افزایش مییابند.
ما فقط کارخانه مقاله سازی نداریم، کارخانه استادسازی هم داریم و خط تولید آنرا راه انداخته ایم!
گویا بیان کرد: در کجای دنیا مرسوم می باشد که ذهن مردم کوچه و خیابان، درگیر مقاله ISI باشد؟! دانشجو و استادِ موفق از نظر نظام ارتقا، کسی است که از روزی که وارد دانشگاه می شود، قاعده بازی را بیاموزد و در آخر دوره اش، با چند مقاله فارغ التحصیل شود یا وضعیت استخدامی اش به سمت ثبات بیشتر، تغییر کند و آماده صعود از نردبان ارتقا شود. این رویکردها، دغدغه و شیرینی یادگیری را از بین می برند. توسعه علمی توسط کسانی ایجاد می شود که دریادل باشند، به کم قانع نشوند و مبارزه جویی و سختی را با حوصله و پشتکار، پیشه ی خود سازند. یک استاد، باید بسیار یاد بگیرد تا چیزی تولید نماید که تا آخر عمر خود، به آن ببالد و از چیزی که به وجود آورده، احساس لذت کند.
سردبیر سابق مجله ی رشد آموزش ریاضی، با بیان اینکه «بسیاری از مجلات خارج از ایران مشکلی ندارند که مقاله ی افراد را از همه جا منتشر کنند، چون مجله داری و نشر، تبدیل به کسب وکار پرسودی شده است» اظهار داشت: مثلاً چگونه می شود در یک مجله ی ریاضی در ایتالیا، سالانه چند ده مقاله از ایرانیان مقیم ایران چاپ شود؟! یک دفعه کنجکاو شدم که پیشینه ی یکی از این نوع مجله ها را جستجو کنم و از آنچه پیدا کردم، مغزم سوت کشید! سردبیر ریاضیدانی موجه و ظاهرِ همه چیز، عادی بود. ولی با پیگیریِ زیاد، وقتی ارتباط و علاقمندی این تعداد ایرانی را با آن بزرگوار یافتم، با خودم گفتم «عجب! که این طور!»، به همان سادگی! برای کسی هم که گره کارش جز با چاپ مقاله باز نمی شود، پیدا کردن این مجلات و برقراری ارتباط با آنها، باور کنید کار سختی نیست! افراد برای دریافت امتیازات مادی و برداشتن موانع، مجلاتی را پیدا می کنند تا کارشان راه بیفتد! این کسب وکار جدید در دنیاست تا به نیاز «چاپ کن یا نابود شو»، پاسخ دهد! در حال حاضر، تعداد زیادی از اعضای هیئت علمی، به سرعت با پر کردن «جدول امتیازها» در یک نظام متمرکز، استاد تمام می شوند؛ استادی که انتظار می رفت مرجعیت علمی در جامعه خود داشته باشد. یعنی تنها کارخانه مقاله سازی نداریم، کارخانه استادسازی هم داریم و خط تولید آنرا راه انداخته ایم! مقایسه ی تعداد استادان دهه اخیر با دهه قبل - باتوجه به نرخ جذب و استخدام هیئت علمی- قابل تأمل است و نشانی از سیطره ی کمیت بر کیفیت است.
به گفته ی این استاد دانشگاه، بهتر بود که در دانشگاه ها، پیش از نوشتن منشورهای اخلاقی برای پژوهش، زمینه های بی اخلاقیِ پژوهشی ایجاد نمی شد، اما این زمینه ها، روزبه روز در حال فراخ تر شدن است و این مسئله، نگران کننده است. حتی در محتوای این منشورها، کمتر دقت شده که سنت آنها از حوزه های پزشکی، روانپزشکی و علوم انسانی آمده که موضوع مورد تحقیق، «انسان» است و برای حفظ محرمیت افراد، این منشورها تدوین شده اند و کمیته هایی با عنوان «بررسی اخلاقی» شکل گرفته اند تا پژوهشگران، نتوانند از داده های انسانی، سو استفاده کنند. این مسئله در ایران، گاهی با مضامین «اخلاق» به مفهوم اعتقادی یا تبعیت از قانون، صداقت و نظایر آن، اشتباه گرفته شده و برای آن هم در بعضی دانشگاه ها، مقررات کمّی وضع شده است و البته باز هم مدیریت ها و معاونت های جدید برای اطمینان از درستی عملکرد آنها تأسیس شده و این دور تسلسل، تا کجا ادامه خواهد داشت، خدا داند و بس!
ما رشد علمی نداریم بلکه توسعه علمی داریم
این استاد آموزش ریاضی در پاسخ به پرسشی درباره ی فاکتورهای جایگزین مقاله برای اندازه گیری رشد علمی، بیان کرد که توسعه ی علمی معنا دارد، ولی رشد یک مفهوم کمّی است. ما رشد علمی نداریم، بلکه توسعه علمی داریم. این واژه های جدیدی که در جامعه دانشگاهی ایران باب شده، گاهی ویران کننده است. در صورتیکه برای توسعه، نیازمند استفاده از فاکتورهای کیفی هستیم که در آن صورت، امکان تولید انبوه مقاله، محدود و محدودتر می شود.
وی اضافه کرد: مسئله تولید مقاله، بعضی اوقات بیش از آن که مایه مباهات باشد، شرمساری ایجاد می کند. برای مثال، مگر می شود پزشکی با داشتن پست بالا و مطب و بیمارستان، تا ۲۰۰۰ مقاله هم تولید نماید و همزمان، چندین پست مشاوره و مدیریت و تدریس را هم عهده دار باشد؟ چه فایده ای داشته که در سال، هزاران فارغ التحصیل دکتری داشته باشیم، بدون این که پژوهشگر تربیت کرده باشیم؟ وظیفه ی استاد، تربیت علمی و پرورش دانشجوست، نه تولید مقاله که همیشه برای آن وقت هست. دانشجو باید کار علمی را از استاد بیاموزد و نگاهش عمیق و تیزبین شود. این دانشجو بعدها، می تواند مقاله های ناب بنویسد که برآمده از آموزش های آموزشی و پژوهشی اش باشد.
عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی بیان کرد: سؤال شما درباره شاخص های کیفی برای ارزیابی علمی بود و پاسخ من این است که در درجه اول، موجه ترین فرد برای تشخیص اصالت یک رساله، استاد راهنمای دانشجوست که باید مسئولیت بپذیرد و اگر کارش را با دقت و درستی انجام نداد، منجر به رسوایی علمی او شود. سپس داوران رساله ها و جامعه علمی، بهترین قضاوت کنندگان راجع به اصالت یک اثر علمی هستند. اگر این ظرفیت در جامعه دانشگاهی ایجاد نشده باشد، مشخص نیست که معنای توسعه علمی و تحصیلات تکمیلی چیست! در ایران، سابقه شرط مقاله برای فارغ التحصیلی دانشجوی دکتری، به پس از انقلاب فرهنگی و راه اندازی دوره های دکتری برمی گردد که در آن موقع، به جهت نوپابودن این دوره ها و محدود بودن تعداد استادان و کمبود منابع، اعتماد به نفس کافی برای قضاوت درباره اصالت رساله ها کم بود و برای حل این مشکل، تصمیم گرفته شد یک راه حل موقت اندیشیده شود و نتیجه این شد که از هر رساله، مقاله ای استخراج شود و به مجلات معتبرِ آن حوزه ارسال شود که در آن زمان، تعداد آنها در دنیا، بسیار کم بود. آن مجله ها، داورهای قوی داشتند و برمبنای نظرات و پیشنهادهایشان، یک مقاله آنقدر چکش کاری میشد تا مشکلاتش برطرف می شد و توسط جامعه جهانی، معتبر تشخیص داده و چاپ میشد.
این استاد آموزش ریاضی افزود: هدف آن کار، استفاده از یک راه حل موقت بعنوان یک داربست بود، نه آن که تبدیل به رویه ای دائم شود و هر روز به شاخ و برگ آن افزوده گردد! در کشورهایی که از نظر علمی شاخص هستند، نخست آن که دوره های دکتری، چنین حجیم نیست که تولید انبوه داشته باشند و همه طالب دوره دکتری باشند. بعد هم داوری رساله دکتری، یک کار جدی و زمانبر و سختگیرانه است، برای اینکه کمیته داوری، در حقیقت می خواهد به فارغ التحصیل دکتری، مجوز ورود به آن حوزه ی علمی را بدهد که بالقوه، می تواند همکار خودش در دانشگاه باشد و برای همین، نسبت به این کار، با دقت علمی و انصاف، نظر می کند. در صورتیکه روشی که عموماً در دانشگاه های ایران اعمال می شود، قدرت داوری و قضاوت را از کمیته داوری گرفته و بجای آن، یک نظام اداری را جایگزین کرده است. در حقیقت، مناسک دفاع انجام می شود، ولی انگار که اختیارش به عهده داوران نیست یا نقش آنها حداقلی است.
انتقاد از راهکارهای ارائه شده در گزارش نیچر
گویا با اشاره به گزارش مجله نیچر اظهار داشت: من نسبت به این گزارش، با احتیاط می نگرم و آنرا بررسی می کنم. اما نسبت به راه حل پیشنهادی برای تشخیص و جلوگیری از تقلب که در این گزارش آمده، بدبین هستم. در این گزارش بیان شده که لازم است شغلی تحت عنوان «بازرسی علمی» ایجاد شود و سازوکارهایی سفارش شده که بعید میدانم مشکلی به مشکلات موجود، اضافه نکند. من بر این باورم که تکنولوژی، آنقدر پیشرفت کرده و جوان های باهوش آنقدر زیاد هستند که خیلی زود می توانند تمام این قوانین کمّی را دور بزنند. با «قانون»، نمی توان کیفیت ایجاد کرد! این باور من است. وقتی برخی از استادان راهنما وجود دارند که عمده کار پژوهش رساله را به عهده دانشجو می گذارند و نقش برجسته ای در آن ندارند و پیش از جلسه دفاع، تمام کار را مرور می کنند، چگونه می توان از آنها انتظار داشت که نسبت به اصالت رساله، قضاوت کیفی داشته باشند؟ قضاوت کیفی یعنی تأمل کردن، وقت گذاشتن، تعامل برقرار کردن و بسیاری دقت های دیگر که زمان می برد و دانش و احاطه به کار را می طلبد. نگرانی از سلطه قوانین موجود این است که جامعه دانشگاهی در برنامه های خود، ارائه خدمات به جامعه ای که از آن برخاسته است را در اولویت نبیند و فرصت نکند که کارهایی با بُرد وسیع عمومی انجام دهد. مثلاً گاهی نوشتن یک ستون در یک روزنامه از نظر انگیزه بخشی، اعتبار علمی و طرح مسئله ای نو و مهم، می تواند از ده ها مقاله که خواننده ای جز نویسندگانش ندارد، تأثیرگذارتر باشد. ولی افسوس که این کارها در جدول های امتیازدهی نیامده و در نتیجه، تعداد اندکی از دانشگاهیان، برای ارائه این نوع خدمات، وقت می گذارند.
این فارغ التحصیل دانشگاه بریتیش کلمبیا با بیان اینکه «یک استاد دانشگاه، لازم است که در جامعه اش تأثیرگذار باشد و تحرک علمی ایجاد کند» اظهار داشت: این جای نگرانی دارد که دانشگاه های ما به تدریج، از افراد علاقمند تهی شوند. اگر وضعیت همه گیری را در سرنوشت دانشگاه مطالعه نماییم، تقریباً مطمئن هستم که در دوره ی پس از آن، شاهد اُفت چشم گیر متقاضیان ورود به دانشگاه در تمام دنیا خواهیم بود. برای اینکه افراد به دانشگاه می رفتند تا در این نهاد، پرورش پیدا کنند و روحیه علمی بیابند. اگر پرورش علمی جای خودرا به «تولید» علمی بدهد و اهمیت مدرک دکتری و ناکارآمدی یا عدم موفقیت «دکتر»ها در اشتغال هم رنگ ببازد، آن انگیزه ها هم کم می شوند و در آن صورت، تعداد ورودی ها به دوره های دکتری کاهش مییابد. البته این پیش بینی، برمبنای شواهدی است که جمع آوری کرده ام و مطالعاتی است که طی این مدت، انجام داده ام. انسان به دانشگاه می رود که پرورش دانشگاهی پیدا کند. مثلاً در ایران، چه تعداد فارغ التحصیل ریاضی داریم که به کارهای آزاد پرداخته اند؟ نمیگویم کار آزاد بد است، اصلاً! اما برای انجام دادن آن کارها، نیازی به مدرک دکتری ریاضی نیست. چه ضرورتی دارد برای تدریس خصوصی، تعمیر دوچرخه یا انواع مشاغل آزادِ غیرریاضی، فرد مدرک دکتری ریاضی داشته باشند؟ این اتلاف سرمایه ی یک جامعه و سرخوردگی تعداد زیادی از جوانان مستعد و پر توان است که قابل دفاع نیست.
استاد دانشگاه شهید بهشتی افزود: ما زمانی به این می بالیدیم که تعداد مراکز آموزش عالی در ایران، از بزرگترین کشورهای دنیا هم بیشتر است. در این خوشی بودیم که ناگهان با یک بی علاقگی نسبت به دستاوردهایی که دانشجویان از دانشگاه کسب می کنند، روبرو شدیم و تعداد دانشجویان کم شد.
دانشجوی دکتری تبدیل به فرصتی برای جبران قسمتی از مضیقه بودجه ی استادان شد!
وی با بیان اینکه «در ایران، شرکت هایی که دائم آگهی نگارش مقاله می دهند و مدام اعلام می شود دفاتر آنها پلمب شده، مصداق کارخانجات تولید مقالات هستند» اضافه کرد: این دفاتر خیلی راحت و جسورانه این کار را می کنند و حتی داخل دانشگاه ها تبلیغ می کنند! برای اینکه زشتی این کار از بین رفته است. افرادی که برای دیگران مقاله می نویسند، انسان های کم توانی نیستند. خیلی از آنها، همان فارغ التحصیلان دکترای باهوش، پرکار و صادقی هستند که باید نان به خانه ببرند! سال ها از عمر خودرا در دانشگاه ها صرف کرده اند و حالا باید کنار خیابان، از مقاله نویسی برای دیگران درآمد کسب کنند و شاید به نوعی، انتقام زندگیِ از دست رفته خودرا می گیرند! وقتی این همه فارغ التحصیل دکتری تولید کردیم، آیا به آینده این افراد هم فکر کردیم؟ دانشجوی دکتری تبدیل به فرصتی برای جبران قسمتی از مضیقه بودجه استادان شد و این گونه، سرنوشت همه دانشگاهیان از استاد و دانشجو، به هم گره خورد و این قصه، چه دردناک و چه غصه ی بی پایانی است! اگر دانشجویی توان ادامه تحصیل ندارد، چرا انواع تبصره ها او را در دانشگاه نگه میدارد و بعد از سالها تلف شدن عمر گرانبها و از دست رفتن فرصت های ناب زندگی اش، به سردی به او گفته می شود که نمی تواند فارغ التحصیل شود، چون مقاله اش برمبنای فلان و بهمان آئین نامه، امتیاز نمی آورد؟ مگر می شود با روح و روان انسان ها چُنین بازی کرد و در ادعای اخلاق مداری هم گوش فلک را کر کرد؟! دانشگاه ها وظیفه دارند که به خسارت های انسانی که بر شهروندانِ دانشگاهی خود وارد کرده اند، بصورت جدی فکر کنند و این پدیده را مطالعه کنند و منفعت و ضرر این رویه ها را از جنبه های مختلف بررسی نمایند. ما این حداقل را به آینده بدهکار هستیم.
گویا افزود: نمی دانم چرا دانشگاهیان، به اتفاق نظر نمی رسند که می توان اشتباهات را جبران کرد. چه اشکالی دارد بپذیریم که صادقانه، تمام این کارها برای این بود که می خواستیم علم را توسعه دهیم و در جهان مطرح شویم. اما برخی از روش هایی که انتخاب کردیم، اشتباه بود و نتیجه ی مورد نظر را به بار نیاورد و از همه دانشگاهیان درخواست هم اندیشی نماییم و با مطالعه عمیق، راه حل های جایگزین پیدا نماییم. چه می شود که بجای صحبت راجع به ضرورت ترویج علم، موانع آنرا از سر راه برداریم و اگر سیاستگذاری های کمّی به آن لطمه زده، در آنها تجدیدنظر نماییم. هم اکنون، مجلات ترویجی در ایران، وضعیت خوبی ندارند و یکی از دلیلهای آن، نداشتن امتیاز کمّیِ دانشگاهی برای نشر آنهاست و در نتیجه، تعداد کسانی که برای این نشریات مقاله می نویسند، در حال کاهش است. این مسئله بحران زاست و باید برای آن، فکری اساسی شود.
عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی در پاسخ به پرسشی درباره ی موارد شکایت دانشجویان به دیوان عدالت اداری برای مقابله با تصمیمات دانشگاه ها اظهار داشت که ایده ی دانشگاه از شروع تأسیس تاکنون، استقلال و آزادی خواهی بوده است. چه شده که دانشجو، دانشگاه را حامی خود نمی داند و در عوض، به نهادی خارج از دانشگاه متوسل می شود؟!! نگذاریم این مسئله، تبدیل به رویّه شود. دانشگاه ها باید که سازوکارهایی برای شنیدن حرف دانشجویان و اعضای هیئت علمی خود بیندیشند و نقش مصلح خیراندیش را ایفا کنند. این اتفاق، هشداری به آموزش عالی در ایران است که بجای این همه مدیریت های جدید به اصطلاح نظارتی و همه را در مقابل قانون خودنوشته یکسان دیدن، اتفاقاً باتوجه به موقعیت رشته ها، افراد و ماهیت کارها، تصمیم های متناسب با هر مورد را بگیرند و اطمینان دانشجویان و اعضای علمی را جلب کنند تا بجای تقابل، دانشگاه را در کنار خود ببینند. در غیر این صورت، این یک بازی دو سر باخت و خطرناکست و به هویت دانشگاه، لطمه جدی وارد می کند. نگذاریم مصداق این شویم که «یکی بر سرِ شاخ و بُن میبرید.»
وی افزود مشخص نیست که چنین نگاه بدبینانه ای نسبت به دانشجو و استاد، تا کجا مقرر است قربانی خودرا از بین بهترین ها و البته متفاوت ترین ها بگیرد و چرا سال به سال، بر تعداد بندها اضافه می نماییم و به موازات آن، زمینه های تقلب را گسترده تر و پیچیده تر و البته ممکن تر می کنیم؟! مثلاً آیا به اثر تخریبیِ تصمیمی که از سال قبل گرفته شده که دانشجو پیش از درخواست دفاع از رساله، آنرا در سایت همانندجو بارگذاری کند تا میزان همانندی آن با سایر موارد احتمالی مشخص شود، خوب فکر شده است؟ پیام چنین تصمیم هایی مگر چیزی جز این است که همه متقلب هستند مگر این که خلافش ثابت شود؟! وگرنه نقش استاد راهنما چیست؟ استاد راهنمایی که نتواند تشخیص دهد رساله دانشجویی که چند سال با او همکاری کرده، اصیل هست یا نیست، چرا اجازه یافته که دیگری را راهنمایی کند؟ این تصمیم ها، از یک سو زمینه را برای لختی و تنبلی برخی از اعضای هیئت علمی فراهم میکند و از طرف دیگر، بی اعتمادی نظام آموزش عالی به آنها را نشان میدهد که حتی صلاحیت بررسی کار دانشجوی خودرا هم ندارند! با این سازوکارها، جلوی تقلب علمی گرفته نمی شود، بلکه راه های تقلب کمی پیچیده تر میشود و تسلسل همچنان ادامه دارد و تا زمانی که به خود نیاییم و برای دانشگاهی، شأنیت علمی قایل نشویم و در دانشجو، هویت علمی ایجاد نکنیم، در بر همین پاشنه خواهد چرخید.
دکتر گویا در آخر بیان کرد: همان طور که گفتم، تقلب توسط آدم های بی دست وپا صورت نمی گیرد، بلکه توسط کسانی انجام می شود که دانش، هوش و جسارت دارند و اخلاق ندارند! جامعه آنها را بی اخلاق کرده است! این بی اخلاقی هم با تشکیل کمیته های اخلاق و نوشتن منشورهای اخلاقی، از بین نمی رود. پایبندی به اخلاق، مانند باور و ایمان، امری فردی و درونی است و با رعایت دستورالعمل و بخشنامه، حادث یا زایل نمی شود. فرصت را از دست ندهیم! تاریخ ما را قضاوت خواهد کرد!
این مطلب نئوپدیا را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب