تولد پروژه های كاربردی و قابل توسعه از دلِ پژوهش های دانشجویی؛
آشوب در پژوهش!
فعالیتهای پژوهشی یک پژوهشگر از دانشگاه آغاز می شود؛ جایی که یک دانشجوی در مقطع کارشناسی ارشد یا دکترا اولین گام ها را در راه پژوهش برمی دارد و با تدوین رساله، اولین فعالیت پژوهشی مستقل خویش را انجام می دهد. هدایت درست این فرآیند؛ هم به شکل گیری شخصیت پژوهشگر کمک می نماید و هم از دل این پژوهش های دانشجویی، پروژه های کاربردی و قابل توسعه شکل می گیرند؛ اما در خیلی از موارد آشوب در این عرصه، قرار و آرامش را از پژوهشگران سلب کرده است!
به گزارش نئوپدیا به نقل از ایسنا؛ بحث پژوهش و مشکلات، کاستی ها و چالش های این حوزه، بارها و بارها از جانب اساتید دانشگاه، نخبگان علمی، پژوهشگران دغدغه مند کشور و حتی از جانب متولیان این حوزه مطرح گردیده است. کمبود سرانه پژوهشی و سهم اندک پژوهش از تولید ناخالص ملی (GDP)، مدیریت ناصحیح و موازی کاری های مختلف پژوهشگاه ها و مراکز پژوهشی، بها ندادن به پژوهش در بخش صنعت، ایجاد فضایی نامطمئن (از لحاظ روانی) برای پژوهشگران و عدم حمایت کافی از آنها و در یک کلام، ضعف فرهنگ پژوهش در کشور، مهم ترین مشکلات و چالش های حوزه پژوهش کشور محسوب می شوند.
زمانی می توانیم ادعا نماییم که پژوهش در کشور ثمربخش بوده است که میوه های این درخت پربار یعنی تولید علم، پیشرفت و توسعه کشور و گره گشایی از مشکلات مردم و جامعه را برداشت باشیم.
فعالیت های پژوهشی یک پژوهشگر از دانشگاه آغاز می شود؛ جایی که یک دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد یا دکترا اولین گام ها را در راه پژوهش برمی دارد و با تدوین پایان نامه، اولین فعالیت پژوهشی مستقل خویش را انجام می دهد. در این راه، هدایت و راهنمایی صحیح اساتید به شکل گیری درست شخصیت پژوهشی دانشجو کمک شایانی می کند.
وقتی مقرر است از مشکلات و چالش های حوزه پژوهش در دانشگاه بنویسیم، خود دانشجویان بهترین راویان این ماجرا هستند:
وحید، دانشجوی دکتری اخترفیزیک، معتقد است که باید بهای بیشتری به پژوهش های دانشجویی داده شود، چونکه از دل همین پژوهش هاست که پروژه های کاربردی و قابل توسعه متولد می شوند: بودجه پژوهشی که در دانشگاه ها، بخصوص برای دانشجویان دکتری در نظر گرفته می شود، واقعاً اندک و دربرخی موارد، خنده آور است. بخصوص در رشته هایی مثل اخترفیزیک که حوزه ای گران قیمت است و نیاز است که به دانشجویان این دست رشته ها بخصوص در مقطع ارشد و دکتری که کارهای پژوهشی جدی انجام می دهند و از دل همین کارها، پروژه های کاربردی و قابل توسعه متولد می شوند، بودجه پژوهشی و دانشجویی قابل قبولی تعلق بگیرد، نه این که تازه آن هم پس از سال ها، مبالغ واقعاً ناچیز در نظر گرفته شود. برای مثال یکی از ابزارآلات مهم در رشته های ما، «تلسکوپ های حرفه ای و تخصصی» است که معمولا در همه دانشگاه ها حتی دانشگاه های خوب و دولتی ما موجود نیست و فقط در تعداد معدودی از رصدخانه ها، آن هم به تعداد بسیار محدودی موجود است.
وی ارتباط محدود با دنیا و مشکل دسترسی به منابع علمی روز جهان را دغدغه دیگر مهم دانشجویان تحصیلات تکمیلی عنوان می کند و می گوید: یکی از مهم ترین عوامل تأثیرگذار در انتخاب مبحث برای ما دانشجویان یا حداقل برای من، اساتید راهنما و مشاور است، چونکه ادامه تحصیل در مقاطع بعدی، مستلزم همین نکته است که شما در چه حوزه ای و با چه اساتیدی کار کرده اید. بخصوص برای کسانی که می خواهند برای ادامه تحصیل به خارج از کشور بروند، باید حتما اقبال و توجه جامعه جهانی را در رشته خودشان، به موضوعی که انتخاب نموده اند درنظر بگیرند. درصورتی که در حال حاضر، یکی از اشکالات اساسی ما در بیشتر رشته ها و به طورکلی حوزه علم (science) همین ارتباطات محدودمان با دنیاست که در بعضی موارد میتوان از آن بعنوان عدم ارتباط هم یاد کرد. این مورد در تک تک مراحل و جزئیات کار ما اثر می گذارد. مثلا یکی از ساده ترین نمونه ها دراین زمینه، دسترسی سخت و عدم دسترسی به برخی منابع علمی، سایت های علمی مطرح در جهان و مقالات زبان اصلی است که کار را برای ما واقعا مشکل کرده است.
وحید، حضور برخی دانشجویان بدون داشتن دغدغه علمی و پژوهشی در مقطع ارشد یا دکترا را مشکل دیگر این حوزه می داند: به نظرم هر دو طرف، یعنی هم دانشگاه و محیط آکادمیک و هم دولت، در جا انداختن و نهادینه کردن فرهنگ پژوهش و پیشگیری از تقلب های علمی، نقش مثمرثمری دارند. اول از همه پذیرش بی رویه دانشجو، در مقطع تحصیلات تکمیلی است؛ برای مثال دوستانی هستند که فقط و فقط برای ارتقای شغلی و یا حقوقی و بدون داشتن دغدغه علمی و پژوهشی، وارد مقطع ارشد و دکتری می شوند و درنتیجه کیفیت کلاس ها، نگاه اساتید به کلاس ها و رقابت سالم و مثبتی که باید در آن فضا وجود داشته باشد، کامل از بین می رود یا حداقل کم تر می شود. درصورتی که شما در هیچ کجای دنیا، در محیط های دانشگاه های مطرح، چنین چیزی را نمی بینید و ورودی و خروجی دانشگاه ها کاملاً استاندارد است. از آن طرف وزارت علوم، بعنوان یک نهاد متولی برای امور در ارتباط با دانشجو و دانشگاه هم موثر است. من فقط یک نمونه برای شما می آورم؛ همین که برای هیات علمی شدن، شما باید یک تعداد مشخصی مقاله علمی-پژوهشی داشته باشید؛ اینجاست که دیگر کمّیت جای کیفیت را می گیرد. مگر می شود یک نفر هرچه قدر هم توانمند در طول شش ماه، حدود ۱۰۰ مقاله علمی-پژوهشی ثبت کند؟! پس بازهم به این نتیجه می رسیم که هم فضای آکادمیک و هم جامعه مدنی بیرون از دانشگاه در افزایش و کاهش تقلب های علمی و به طورکلی، «فرهنگ پژوهش» موثر است.
بارها عنوان شده که پژوهشگر نباید دغدغه تأمین معاش داشته باشد تا بتواند با ذهن باز و تمرکز کافی، به مطالعه و پژوهش بپردازد. وحید هم نظر مشابهی دراین زمینه دارد: در خیلی از کشورهای دنیا، پژوهشگری یک شغل شمرده می شود یعنی میتوان با درآمدی که از انجام پروژه های پژوهشی گوناگون، به دست می آید، امرار معاش کرد. درصورتی که در کشور ما، پژوهش بیشتر یک مهارت و توانایی است که می تواند در کنار شغل و حرفه اصلی شما قرار بگیرد و آنرا تکمیل کند. معمولا در سال هایی که دانشجو هستیم، پروژه های پژوهشی را تنها بعنوان فرصتی برای کسب تجربه درنظر می گیریم و خیلی بعنوان راهی برای کسب درآمد به آن نگاه نمی کنیم؛ اما زمانی که شما در مقطع ارشد و دکتری فارغ التحصیل می شوید و اگر به پژوهش و پژوهشگری علاقه مند باشید و بخواهید علاقه خویش را به حرفه آینده تان تبدیل کنید، انتظار دیگری دارید و این انتظار شما، زمانی که به محیط های کاری و دانشگاهی وارد می شوید، بطور قطع دستخوش تغییر می شود، چونکه آن زمان با حقیقت های بیشتری روبه رو می شوید. می خواهم مثال شفافی دراین زمینه بیاورم، علاوه بر ناچیزبودن بودجه پژوهشی در اغلب دانشگاه ها و پژوهشگاه ها، یک نکته مهم حقوق و پرداختی است که به دانشجویان دکتری و پسادکترا تعلق می گیرد که واقعا در بعضی موارد خنده دار است. شما تصور کنید یک دانشجوی دکتری در هر رشته ای که می خواهد سال ها از زمان و عمر خودش را صرف یک پروژه کند، نه تنها این اطمینان خاطر را ندارد که می تواند با بودجه ای که دارد هزینه های پروژه خویش را تأمین کند، بلکه اغلب باید بخش اعظمی از هزینه ها را خودش تأمین کند؛ درحالی که خیلی از دوستان من که تجربه تحصیل در دانشگاه های مطرح خارج از کشور را داشته اند، از همان ابتدای تحصیل حقوق دریافت می کردند و می توانستند هزینه های پروژه های خویش را تأمین کنند. مشکلات و دغدغه های ما دانشجویان تحصیلات تکمیلی بخصوص در حوزه پژوهش و پژوهشگری بسیار گسترده است و من تنها به گوشه های مهمی از آنها اشاره کردم.
سارا، دانشجوی دکترای علوم ارتباطات هم اعتقاد دارد دانشجویانی مثل خودش که دغدغه رشته و فضای کاری مختص به خودشان را دارند، بیشتر به سراغ موضوع هایی می روند که در آن احساس نیاز بیشتری می کنند و می خواهند خلائی را پُر کنند. اما درعین حال اعتقاد دارد که چالش های دانشجویان در فرایند پژوهش بخصوص انتخاب مسئله و موضوع، بسیار زیاد است: شاید انتخاب مبحث که در ارتباط با خود دانشجو است، یکی از چالش های اساسی اغلب ما باشد اما به نظرم برپایه چیزی که خودم بیشتر تجربه کردم، مسئله ارتباط اساتید با دانشجویان است که در فرایند انجام کار و بقیه جزئیات واقعا قابل بررسی و بحث است. از آنجاییکه بیشتر اساتید ما دغدغه ارتقاء از راه نگارش و چاپ مقالات را دارند، شاید به فضایی خارج از دغدغه های پژوهشی فکر می کنند و اکثراً به دنبال این نکته هستند که یک کار پژوهشی در چارچوب رساله یا رساله دانشجویی در سابقه آموزشی و پژوهشی خودشان به سرانجام شود. البته روی صحبت من بیشتر با رشته های علوم انسانی است؛ از آنجاییکه رشته خود من هم در همین حوزه بوده است و شرایط رشته های فنی-مهندسی و علوم پایه را نمی دانم. شاید فضا در آن رشته ها متفاوت تر باشد.
وی با اشاره به فرایند ثبت مقالات علمی در مجلات توسط دانشجویان و مافیایی که گاهی در پسِ پرده است می گوید: به نظرم یکی از درگیری های اصلی که در تحصیلات تکمیلی وجود دارد و خیلی از ما هم آنرا شنیده ایم، اجبار دانشجو به چاپ مقاله است و آن هم مقاله ای که خودش یک مافیای بزرگ دارد و این اجبار هم بیشتر از آنکه برای دانشجو مفید و کارساز باشد، برای اساتید و روزمه و ارتقای آنها، مفید می باشد. می توانم بگویم همین مساله سبب شده رانت های مختلفی در این عرصه به وجود بیاید. بگذارید با یک مثال، شفاف تر در این مورد صحبت کنم. شما یک مقاله را برای مجله ای ارسال می کنید و به جای این که طی یک فرایند دو هفته ای، طبق آن چیزی که خودشان مشخص کرده اند، رد یا قبول شود، طی دو ماه شما را منتظر می گذارند و پس از آن هم اگر مورد پذیرش قرار بگیرد، برای داوری باز هم معطل می شود و دانشجو مدت ها منتظر است تا پیش از زمان دفاع از رساله یا رساله دکتری خود، بتواند مقاله در رابطه با کارش را در یک مجله علمی-پژوهشی، منتشر کند. خب این فرایند، به نظر من یک سیکل معیوب است و این را هم بگویم که به قول یکی از دوستانم، اگر بین ۱۳ تا ۱۵ میلیون بخصوص در حوزه های رشته علوم انسانی پرداخت کنید، می توانید در هرکدام از مجلاتی که می خواهید پذیرش بگیرید. این موضوع، داستان خیلی از ما دانشجویان رشته های مختلف است که هر کدام مان به نحوی درگیر این فرایند های پر از ایراد هستیم.
امیرحسین، دانشجوی کارشناسی ارشد مهندسی مکانیک هم اعتقاد دارد، دانشگاه و فضای آکادمیک است که می تواند در ترغیب دانشجویان به پژوهش و پژوهشگری و همینطور نهادینه شدن این فرهنگ در بین دانشجویان رشته های مختلف و اساتید مؤثر باشد: به نظرم دانشگاه و محیط آکادمیک بیشتر از آنچه که تصورش را بکنیم، در این امر تأثیرگذار است. بعنوان مثال در ترم های آخر کارشناسی شاهد صحنه ای بودم که بسیار حیرت انگیز و درعین حال سبب تاسف بود؛ یکی از نیروهای خدماتی دانشگاه در یک فرغون دستی، تعداد زیادی رساله و رساله دانشجویان دانشکده مکانیک را به خارج از دانشگاه می برد و ما علت را نمی دانستیم، اما همین یک صحنه کافی بود تا متوجه شویم که حتی در بسیاری موارد این احساس احتیاج به یک کار پژوهشی کاربردی نه تنها از جانب دانشگاه وجود ندارد، بلکه دانشگاه آن طور که باید و شاید به کارهای پژوهشی بهای چندانی هم نمی دهد؛ بنا بر این است که دانشجویان هم در دانشگاه و هم پس از فارغ التحصیلی، آن فضای موردنظر و حرفه ای را تجربه نمی کنند و همین می شود که افراد تنها به دنبال صرفا انجام یک کار رساله و رساله خود و دفاع از آن هستند و امکان دارد حتی پس از سال ها، به دنبال کارهای دیگر نروند و این روحیه پژوهشگری در آنها تضعیف و سرکوب شود.
وی به مبحث ارتباط دانشگاه و صنعت و حضور دانشجویان در شرکتهای صنعتی و دانش بنیان اشاره کرده و اظهار داشت: من به شخصه این تجربه را نداشته ام و هنوز کار رساله ام به آن مرحله نرسیده است، اما دوستانی داشته ام که بعنوان کارآموز، مدت ها در یک شرکت دانش بنیان کار کرده اند و نه تنها حقوقی دریافت نکرده اند، بلکه حتی وعده غذایی و ناهارشان هم با خودشان بود و طبق ساعت کاری کامل، یعنی از ۸ تا ۱۶ در یک شرکت صنعتی حضور داشتند. به نظرم این شرکت ها بخصوص شرکتهای دانش بنیان، ابتدا همه استفاده و بهره خویش را از دانشجو می برند و بعد هم بعد از مدتی، دانشجو را به حال خودش رها می کنند. درصورتی که در یک شرایط مطلوب، دانشجو پس از گذراندن دوره کارورزی می تواند ایده و طرح خویش را در آن شرکت پیشنهاد داده و آنرا ثبت کند و بتواند مسیر حرفه ای و شغلی دلخواه خویش را آغاز کند. تعامل میان صنعت و دانشگاه، باید به اولویت جامعه دانشگاهی تبدیل گردد.
محمدعلی، دانشجوی رشته بیوتکنولوژی میکروبی هم در این زمینه اظهار داشت: من به فضای صنعت بسیار علاقه مند هستم و تلاش کردم رساله ارشدم را هم در همین فضا به اتمام برسانم، اما شاید علاوه بر ارتباط صنعت با دانشگاه، امکانات و تجهیزات مورد نیاز دانشجویان است که دانشگاه باید دراختیار دانشجویان و پژوهشگران قرار دهد. برای مثال، یکی از بخش های پروژه ما تنها به خاطر یک قطعه که تحریم بود، حدود سه ماه معطل و معمولا در فناوری های های تک (high tech) این تحریم و عدم دسترسی ها، بیشتر به چشم می خورد که واقعاً آزاردهنده شاید بتوان گفت در بسیاری از موارد، همین بودجه های پژوهشی و امکاناتی که دانشگاه در اختیار پژوهشگران قرار می دهد، بیشتر تزئینی است و در حقیقت اتفاق دیگری می افتد.
علیرضا، دانشجوی ارشد علوم ارتباطات، هم از عدم همراهی اساتید در فرایند پژوهش و انجام رساله گله مند است و می گوید: بزرگترین چالش من که البته احساس می کنم دغدغه بسیاری از دانشجویان دیگر هم هست، عدم همراهی کافی دانشگاه و اساتید در فرایند پژوهش با دانشجویان است. همین رساله که مرحله مهمی برای هر دانشجویی شمرده می شود و نخستین کار جدی دانشجویی (در حوزه پژوهش) است و این انتظار می رود که اساتید و مدیران گروههای آموزشی، همراهی بیشتری با دانشجو داشته باشند و راهنمایی لازم را بکنند؛ اما واقعا این اتفاق نمی افتد. حداقل چیزی که خود من شاهدش بودم، این بود که به مدت چند ماه درگیر پیدا کردن استاد راهنما بودم و پس از آن هم بیشتر از دانسته های پیشین خودم در نگارش استفاده کردم، درحالی که اساتید باید به دانشجویانی مثل من و خیلی دیگر از دوستان در مقطع ارشد که تجربه کار پژوهشی نداشته اند، بیشتر کمک کنند تا هم تعامل میان استاد و دانشجو به درستی شکل بگیرد و هم شاهد یک کار پژوهشی استاندارد باشیم.
اما اساتید هم گفته های شنیدنی دراین زمینه دارند؛ از عدم شکل گیری یک حلقه اتصال مناسب میان دانشگاه و نهادهای متعدد در جامعه گرفته و ارتباط متقابلی که باید میان این دو وجود داشته باشد، تا سرکوب روحیه پژوهشگری در دانشجویان و بودجه های پژوهشی که امروزه، بیشتر به ابزاری برای رانت در فضاهای علمی کشور تبدیل گشته است و همینطور درباره علل رونق گرفتن بازارهای سیاه مقاله نویسی و مقاله به دستان و شِبه پژوهشگران خیابان انقلاب که این روزها شاید بیشتر از پیش، بازار کارشان سکه شده است.
دکتر زرین زردار، استادیار دانشگاه علامه طباطبایی معتقد است: پژوهشگران و سازمان های ما تاحدودی به اولویت ها و مسائل پژوهشی واقف هستند، اما تعاملی که باید هنوز میان شان شکل نگرفته است. نکته مهم این است که ما در رشته های فنی اغلب از ارتباط میان صنعت و دانشگاه صحبت می نماییم، اما در رشته های علوم انسانی، بیشتر از ارتباط میان دانشگاه و جامعه سخن می گوییم، چونکه هدف در رشته های علوم انسانی، حل مسائل در ارتباط با جامعه است. در این کوتاهی ها هم هرکدام مان به نحوی سهم داریم؛ از ساختار آموزشی وزارت علوم گرفته تا اساتید دانشگاهی، ساختار معیوب جذب دانشجو در دوره های تحصیلات تکمیلی و به طورکلی همه این موارد در کنار هم سبب می شود دانشگاه بعنوان نهادی برای حل مسئله درنظر گرفته نشود. در وهله اول، هم باید توانمندی آشکار دانشگاه، دیده شود و پس از آن لازم است که مسائل جامعه در دانشگاه، مطرح شود و هرکدام از اعضای هیات علمی، باتوجه به توانمندی و تخصص خود روی یک مساله ای متمرکز شود و برآن اساس حتی دانشجوی تحصیلات تکمیلی، جذب نماید تا دیگر این شیوه متمرکز جذب دانشجوی ارشد و دکتری را نداشته باشیم.
قطعاً آموزش اصول پژوهشگری در دانشگاه تنها به واسطه دروس نظری ممکن نمی گردد و دانشجوی تحصیلات تکمیلی باید بتواند در کنار استاد و در کنار یک تیم پژوهشی، آن فضای حرفه ای را تجربه کند تا در آینده و پس از فارغ التحصیلی، حرفی برای گفتن داشته باشد. دکتر زردار به یکی دیگر از چالش هایی که الان محیط آکادمیک و فضای پژوهشی ما درگیر آن است اشاره می کند و مبحث تربیت پژوهشگر در دانشگاه را مطرح می کند: دانشگاه باید پژوهشگر تربیت کند و نیازهای آموزشی و پژوهشی دانشجویان باید توسط محیط آکادمیک، پاسخ داده شود. چیزی که متاسفانه ما الان شاهد آن هستیم این است که با یک سری دانشجوی سردرگم در مقطع تحصیلات تکمیلی روبه رو هستیم. این که دانشجو از آغاز ورودش به مقطع تحصیلات تکمیلی حتی نمی داند روی چه موضوعی می خواهد کار کند، چه برسد به این که یک کار پژوهشی جدی انجام دهد. پس دانشجویان باید توسط اساتید، تشخیص داده شوند و وارد تیم های پژوهشی شوند تا در میدان پژوهش، تجربه کنند.
برخی معتقدند، بودجه پژوهشی در کشور بیشتر تزئینی است و حتی می تواند به ابزاری برای رانت در این عرصه تبدیل گردد. عضو هیات علمی علامه طباطبایی به خاطره ای دراین زمینه اشاره می کند: سال ها پیش برای یکی از دوستان کاری را انجام دادم و در انتهای کار بعنوان تشکر، پیشنهادی برای یک جایگاه شغلی در یک سازمان به من داد و گفت می توانم در فلان سازمان برای شما، کارهای پژوهشی ترتیب دهم، من هم شروع کردم به تشکر کردن و این که نیازی به این کار نیست و این وظیفه من است، اما این دوست باردیگر گفت نگران نباشید، ما از شما کار جدی نمی خواهیم و خیلی نظارت آنچنانی روی پروژه نخواهد بود. این تجربه به من نشان داد که پژوهش در کشور ما، یک کار فرمالیته است و بودجه پژوهشی، صرفا یک بخش تزئینی است و اغلب به دنبال این نیستند که داده ای از آن برای بهبود عملکردها، رفع مشکلات و خلاصه دوا کردن دردی استخراج شود و در یک کلام، می خواهند صرفا کاری صورت گیرد. همین فضایی که در بخش کارفرمایان وجود دارد سبب می شود که برای انجام کار، به سراغ افراد جدی و حرفه ای در این کار نروند.
داشتن دغدغه و انگیزه برای انجام یک کار پژوهشی هم یکی دیگر از موارد بسیار مهم در تعیین کیفیت و ماهیت یک کار پژوهشی است. شاید خیلی از دانشجویان معتقد باشند که دانشگاه می تواند در پرورش و یا سرکوب این روحیه موثر باشد. این داشتن دغدغه و انگیزه انجام کار پژوهشی در کنار نهادینه شدن فرهنگ پژوهش در دانشگاه هاست که سبب از رونق افتادن بازار تقلب های علمی و بازار سیاه مقاله نویسی می شود.
دکتر زردار معقتد است: بعید می دانم زمانی که یک فرد در یک محیط حرفه ای آکادمیک تحصیل کرده باشد و تجربه چند کار جدی پژوهشی را داشته باشد، به سراغ بازار سیاه مقاله نویسان بروند؛ چونکه مقاله های خیابان انقلاب، هرچه قدر هم حرفه ای و درست نوشته شده باشند، باز هم توسط تیم داوری دانشگاه در زمان دفاع تشخیص داده می شوند.
دکتر پیمان دوستی، روانشناس و استاد دانشگاه با اشاره به ضرورت توجه به دغدغه پژوهشی دانشجویان اظهار داشت: به صورت کلی پژوهش با یک سوال یا یک فرضیه آغاز می شود. به عبارتی، فردی که بعنوان محقق می خواهد فعالیت تحقیقاتی انجام دهد، یک دغدغه به شکل سوال یا فرضیه در ذهن او شکل گرفته است و می خواهد تحقیق کند تا یا پاسخ سوال خویش را پیدا کند، یا متوجه شود که فرضیه او تایید یا رد می شود. بدین ترتیب، پیش از این که اساتید بخواهند اولویت پژوهشی ای را به دانشجو معرفی کنند، لازم است ببینند دغدغه پژوهشی دانشجو چیست. بعد از آنکه دغدغه پژوهشی دانشجو مشخص شد، استاد راهنما به کمک دانشجو می رود و آن دغدغه را با یکدیگر به یک مبحث پژوهشی تبدیل می کنند. اما این که آیا اساتید از اولویت های پژوهشی کشور آگاه باشند و آنها را به دانشجویان پیشنهاد دهند، بعید می دانم که به شکل گسترده چنین اتفاقی رخ دهد، چونکه دست کم دانشگاه هایی که بنده آنها را به خوبی از نزدیک می شناسم، حداقل در رشته روان شناسی (زیرا از بقیه رشته ها بی خبر هستم) اولویت های پژوهشی ای که از سازمان ها دریافت کرده باشند را به گروه اعلام نمی کنند. امکان دارد این امر بدین دلیل باشد که سازمان ها، اولویت های پژوهشی خویش را به دانشگاه های محدودی اعلام می کنند یا امکان دارد که اصلا اولویت های خویش را به دانشگاه ها اعلام نمی کنند و فقط از راه وبسایت شان آنرا اعلام می کنند.
وی اضافه کرد: اغلب سازمان ها سالانه بودجه هایی برای اولویت های پژوهشی خودشان در نظر می گیرند، اما کمی بابت این که چقدر این اولویت های پژوهشی به دانشگاه ها پیشنهاد می شود، بدبین هستم. در واقع گاهی مشاهده می شود که بودجه های بالایی برای امور پژوهشی صرف می شود، اما این بودجه ها به فعالیتهای پژوهشی دانشجویان اختصاص پیدا نمی کند و حتی با دانشجویانی که با بودجه شخصی خودشان هم می خواهند فقط برای رساله خود فعالیت کنند، همکاری زیادی صورت نمی گیرد.
دکتر دوستی با اشاره به نداشتن دغدغه پژوهشی در میان برخی دانشجویان تحصیلات تکمیلی تاکید کرد: یکی از اتفاق های بدی که برای دانشجویان درحال رخ دادن است، این است که خیلی از آنها به رساله بعنوان یک درس که باید آنرا بگذرانند نگاه می کنند و اصلا دغدغه ای برای پژوهش ندارند. این مورد تماماً تقصیر دانشجو نیست، بلکه بنده و تمام همکاران هم در شکل گیری این فرایند نقش داریم که طی چند سال تحصیل، هیچ سؤال یا فرضی در ذهن دانشجو نقش نبسته است که برای رساله یا رساله خود به دنبال پاسخ آن سوال و یا تأیید یا رد آن فرضیه باشد. همینطور تجربه کارم با دانشجویان نشان میدهد که خیلی از آنها درک درستی از پژوهش ندارند و بسیاری فکر می کنند کنار هم قرار دادن چندین متغیر، به مفهوم انتخاب مبحث پژوهش است. البته که سیستم آموزشی هم در این امر بی تقصیر نیست و خیلی از دانشجویان آنچه باید را در درس روش تحقیق خود دریافت نمی کنند.
این روانشناس اعتقاد دارد که گاهی اوقات تقلب های علمی از سر ناآگاهی و آموزش نادرست صورت می گیرد و می گوید: تقلب های علمی امکان دارد به روشی خواسته یا ناخواسته اتفاق افتد. در واقع در خیلی از مواقع دانشجو خود متوجه این مورد نیست که کار وی نوعی کپی برداری یا تقلب علمی است و اجازه ندارد برود سراغ مقاله یا کتاب فلان شخص و هرچه آنجا می بیند را کپی کند. در واقع برخی مواقع، تقلب های علمی با نیت و هدف تقلب رخ نداده اند، بلکه فرد از سر ناآگاهی و آموزش نادرست چنین کاری را انجام می دهد. از طرف دیگر گاهی این تقلب ها به صورت عمدی رخ می دهد که علل مختلفی امکان دارد برای آن وجود داشته باشد. یکی از آنها نبود آگاهی در مورد امر پژوهش است. دیگری نبود امکانات کافی است. یکی از علل مهم دیگر، بحث امتیازی است که فرد برای ورود به دوره دکتری یا مواردی دیگر می خواهد کسب کند و حاضر است به هر قیمتی که شده حتی با پرداخت پول زیاد، تقلب علمی و راه های دیگر، یک فعالیت پژوهشی به نام خود داشته باشد.
دکتر دوستی اشاره کرد: شاید یکی دیگر از عواملی که در فرایند تقلب های علمی و رونق گرفتن بازارهای مقاله نویسی (و رساله نویسی) مؤثر است، بی انگیزگی باشد که در بعضی مواقع برای برخی از اساتید رُخ می دهد، مثلاً همین نکته که حق الزحمه اساتید بابت راهنمایی یک رساله یا رساله یا به طورکلی یک پروژه از سوی دانشگاه، با تأخیر پرداخت می شود و همین مساله سبب بی انگیزگی اساتید و این نکته می شود که دیگر آنطور که باید و شاید برای پروژه ها زمان نگذارند.
منبع: نئوپدیا
این مطلب نئوپدیا را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب